... فلما سمع عتبة ذلک دعا الکاتب و کتب: بسم الله الرحمن الرحيم، إلي عبدالله يزيد اميرالمؤمنين، من عتبة بن أبيسفيان. أما بعد، فأن الحسين بن علي ليس يري لک خلافة و لابيعة، فرأيک في أمره و السلام. فلما ورد الکتاب علي يزيد کتب الجواب إلي عتبة: أما بعد، فإذا أتاک کتابي هذا فعجل علي بجوابه و بين لي في کتاب کل من في طاعتي أو خرج عنها و ليکن مع الجواب رأس الحسين بن علي.
فبلغ ذلک الحسين عليهالسلام فهم بالخروج من أرض الحجاز إلي أرض العراق فلما أقبل الليل راح إلي مسجد النبي ليودع القبر، فلما وصل إلي القبر سطح له نور من القبر فعاد إلي موضعه، فلما کانت الليلة الثانية راح ليودع القبر، فقام يصلي فأطال، فنعس و هو ساجد، فجاء النبي و هو في منامه، فأخذ الحسين عليهالسلام وضمه إلي صدره و جعل يقبل بين عينيه و يقول:بأبي أنت، کأني أراک مرملا بدمک بين عصابة من هذه الأمة، يرجون شفاعتي، ما لهم عبدالله من خلاق، يا بني إنک قادم، علي أبيک و أمک و أخيک و هم مشاقون أليک و إن لک في الجنة درجات لاتنالها إلا بالشهادة فانتبه الحسين عليهالسلام من نومه باکيا فأتي أهل بيته فأخبرهم بالرويا و ودعهم و حمل أخواته علي المحامل و ابنته و ابن اخيه القاسم بن الحسن بن علي عليهالسلام ثم سار في أحد و عشرين رجلا من اصحابه و أهل بيته و منهم أبوبکر بن علي و محمدبن علي و عثمان بن علي و العباس بن علي و عبدالله بن مسلم بن عقيل و علي بن الحسين الاکبر و علي بن الحسين الاصغر.... [1] .
... وقتي عتبه آن سخن را از حسين عليهالسلام شنيد، منشي را فراخواند و نامهاي نوشت: به نام خداوند مهرآيين و مهرورز، به بندهي خدا، يزيد، اميرمؤمنان، از عتبه، پسر ابوسفيان. حسين بن علي هرگز خلافت و بيعتي را بر تو قائل نيست. نظرت دربارهي وي چيست؟ والسلام. هنگاميکه نامه به يزيد رسيد، در پاسخ به عتبه نوشت: آنگاه که نامهي من به تو رسيد، پاسخش را هر چه زودتر برايم بفرست. در نامهات بر من روشن کن که چه کسي در فرمان من است و چه کسي از آن سرباز زده است، در ضمن، در کنار پاسخ نامه، بايد سر حسين بن علي نيز باشد.
اين خبر به حسين عليهالسلام رسيد و بر آن شد که از سرزمين حجاز به سرزمين عراق روانه شود. وقتي که شب شد، به مسجد پيامبر رفت تا با قبر پيامبر، وداع کند. چون به قبر پيامبر رسيد، نوري از قبر، بر او تابيدن گرفت و او از آنجا به منزلگاه خود برگشت. شب دوم که فرارسيد، باز به مسجد آمد تا با مرقد پيامبر وداع کند، در آن جا به نمازي طولاني قامت بست و در حال سجده، چرتي زد. در خوابش، پيامبر را ديد که به نزدش آمد و او را در آغوش کشيد و به سينهاش چسبانيد و شروع به بوسيدن ميان دو چشمش کرد و گفت: پدرم به قربانت، گويي تو را ميبينم که به خونت آغشته شدهاي آن هم در ميان مرداني از اين امت که شفاعت مرا اميدوارند اما پيش خدا آنها را هرگز نصيبي نيست. پسرم تو به پيش پدر و مادر و برادرت ميآيي و آنان مشتاق تواند. تو را در بهشت درجاتي است که جز با شهادت به آنها نرسي. حسين عليهالسلام در حالي که ميگريست از خواب بيدار شد. پيش خاندانش رفت و خوابي را که ديده بود به آنها بيان کرد و بدرودشان گفت. خواهران و دخترش را، نيز پسر برادرش قاسم بن حسن بن علي را بر کجاوهها نشاند، سپس با بيست و يک مرد از ياران و خاندانش به راه افتاد که ابوبکربن علي، محمدبن علي، عثمان بن علي، عباس بن علي، عبدالله بن مسلم بن عقيل، علي بن حسين اکبر و علي بن حسين اصغر از جملهي آنان بودند... [2] .
[1] ] شيخ صدوق، الأمالي، ص 216 - 217، ادامه روايت پيشين.
[2] در اين قسمت نيز مانند قسمت پيشين، از کارگزاري که يزيد به مدينه فرستاده بود، «عتبه بن ابيسفيان» نام برده شده است اما دقيق و درست همان است که در همهي منابع تاريخي آمده است که «وليد» کارگزار يزيد در مدينه بود و پيش از همه، وليد بود که در مدينه با امام حسين عليهالسلام دربارهي بيعت با يزيد، برخورد کرد و امتناع از او بيعت را به يزيد نوشت و... به نظر ميرسد که نسخه برادران، هنگام نسخه برداري از متن خبر، عبارت «وليد بن» را از قلم انداختهاند و در اصل چنين بوده است: «وليدبن عتبه بن ابيسفيان».
- درصورت خراب بودن تصویر متن ارائه شده و یا وجود ایرادات ویراستاری و فنی لطفا در بخش نظرات ما را آگاه کنید .
- از افزودن نظر با کلمات انگلیسی (فنگلیش) بپرهیزید .
- از توهین به قومیت ها و افراد در نظرات اجتناب کنید .
- نظرات تبلیغاتی منتشر نخواهد شد .