(بر وزن فلس) از اسماء عدد است بمعنى ده مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها انعام: 160. همچنين است عشرة (بفتح عين و سكون شين و فتح راء ايضا بفتح هر سه) مثل فَانْفَجَرَتْ مِنْهُ اثْنَتا عَشْرَةَ عَيْناً بقره:60. كه بر وزن اول است و مثل تِلْكَ عَشَرَةٌ كامِلَةٌ بقره: 196.
ناگفته نماند: اصل آنست كه عشرة با سه فتح باشد چنانكه در آيه اخير.
ولى با سكون شين نيز جايز است در مجمع فرموده: عشرة را در اثْنَتا عَشْرَةَ ... بالاجماع بسكون شين خواندهاند كسر آن نيز جايز است.
كسر لغت ربيعه و تميم و اسكان لغت اهل حجاز است.
(عشير): معاشر و رفيق. لَبِئْسَ الْمَوْلى وَ لَبِئْسَ الْعَشِيرُ حج: 13. البته بد مولى و بد همدم و رفيقى است.
عشير بمعنى يك دهم نيز آمده ولى در قرآن مجيد بكار نرفته است.
(عشيره): خانواده. راغب گويد:
عشيره اهل رجل و خانواده اوست كه بوسيله آنها زياد ميشود و براى او بمنزله عدد كامل ميشوند كه عشره عدد كامل است ديگران آنرا اقوام نزديك پدرى يا قبيله گفتهاند «عشيرة الرجل بنو ابيه الادنون او قبيلته». وَ أَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ شعراء: 214.
بايد دانست كه پدران و فرزندان و برادران داخل در عشيره نيستند بقرينه قُلْ إِنْ كانَ آباؤُكُمْ وَ أَبْناؤُكُمْ وَ إِخْوانُكُمْ وَ أَزْواجُكُمْ وَ عَشِيرَتُكُمْ ... توبه: 24. مگر آنكه گفته شود عَشِيرَتُكُمْ ذكر عامّ بعد از خاص است.
(معشر): جماعت.ا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ أَ لَمْ يَأْتِكُمْ رُسُلٌ مِنْكُمْ انعام:130. اين لفظ سه بار در قرآن بكار رفته و همه درباره جنّ و انس است:
انعام آيه 128 و 130- رحمن: 33.
(مِعْشارِ) (بكسر ميم): يك دهم (10/ 1) وَ كَذَّبَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ ما بَلَغُوا مِعْشارَ ما آتَيْناهُمْ سباء: 45. يعنى گذشتگان انبياء را تكذيب كردند (و هلاك شدند) و اينان كه تكذيب ميكنند بيك دهم آنچه بگذشتگان دادهايم نرسيدهاند (آنها با آنهمه قدرت كه از بين رفتند اينها كه در قدرت از آنها كمتراند حتما هلاك خواهند شد) در اقرب الموارد گويد: بقولى معشار يك هزارم است كه گفتهاند معشار يكدهم عشير و عشير يكدهم يكدهم است. (1000/ 1).
ولى مراد از آن در قرآن ظاهرا ده يك است. اين لفظ فقط يكبار در قرآن آمده است.
(عِشار) وَ إِذَا الْجِبالُ سُيِّرَتْ. وَ إِذَا الْعِشارُ عُطِّلَتْ تكوير: 3 و 4. اهل لغت گفتهاند: عشراء ناقهايست كه در دهمين يا هشتمين ماه حاملگى است و يا مطلق شتر آبستن است. و عِشار (بكسر اول) جمع عشراء است و چون آيه درباره قيامت است گفتهاند:
يعنى آنگاه كه شتران آبستن (مورد علاقه عرب) رها كرده شوند.
ولى بنظر من مراد از عشار مطلق حامله است، نه شتران و مراد از عُطِّلَتْ خالى بودن است. در كتاب معاد از نظر قرآن و علم ص 37 چنين نوشتهام:
ابن اثير در نهايه گويد: عشراء شترى را گويند كه ده ماه از حاملگى آن گذشته باشد. سپس اين كلمه عموميت يافت بهر حامله عشراء گفته شد، جمع آن عشار است. صاحب قاموس گفته:
تعطيل بمعنى تفريغ و خالى كردن است بنا بر اين اگر گوئيم فلان اداره تعطيل شد يعنى از كارمندان خالى گرديد، در آيه ديگر در خصوص قيامت آمده:وَ تَضَعُ كُلُّ ذاتِ حَمْلٍ حَمْلَها حج: 2.
يعنى: آنروز هر باردار بار خود را ميگذارد. (تمام شد) و در آيه ديگر هست: إِنَّ يَوْمَ الْفَصْلِ كانَ مِيقاتاً نباء: 17. على هذا ظاهر آنست كه مراد از وَ إِذَا الْعِشارُ عُطِّلَتْ خالى شدن حاملهها و گسيختن ذرّات موجودات از همديگر است تا ذرهاى در بطن ذرهاى نماند.
- درصورت خراب بودن تصویر متن ارائه شده و یا وجود ایرادات ویراستاری و فنی لطفا در بخش نظرات ما را آگاه کنید .
- از افزودن نظر با کلمات انگلیسی (فنگلیش) بپرهیزید .
- از توهین به قومیت ها و افراد در نظرات اجتناب کنید .
- نظرات تبلیغاتی منتشر نخواهد شد .