با توجه به جایگاه ویژه دولت در سیاست و حیات سیاسى - اجتماعى مردم، فرجام آن مورد توجّه خاص مكاتب، ادیان و اندیشمندان بوده است. در این راستا محورىترین اندیشه سیاسى شیعه، تبیین آینده دولت و ارائه تصویرى جامع و نسبتاً دقیق و تحقّق قطعى آن (براساس وحى و غیب) است كه با تشكیل دولت جهانى امام مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) عینیت مىیابد. دولت مهدوى دولتى اخلاقى (كمالگرا و احیاگر نفوس) است و مهمترین برنامه آن رشد اخلاقى و فكرى بشر و رساندن او به كمال نهایى (تقرّب الى الله) است؛ در عین حال كه سایر كار ویژههاى دولت را در ذیل این هدف اصلى، اعمال مىكند تا بشر از هر لحاظ به سعادت و خوشبختى دست یابد...
واژه دولت (State)
از ریشه لاتینى Staves به معناى ایستادن و به صورت دقیقتر از واژه Statvs به
معناى وضع مستقرّ و پابرجا گرفته شده است. «دولت» قدرت عمومى است و با ساخت اقتدار
و روابط قدرت در جامعه سروكار دارد. افراد طبعاً در درون دولت زندگى مىكنند و رشد
و رفاه آنها بستگى به دولت دارد. از دیدگاه آستین رنى، «دولت مجموعه افراد و
نهادهایى است كه قوانین را براى جامعه وضع و اجرا مىكنند».2 وبر مىگوید: «دولت
عبارت از اجتماعى انسانى است كه [با موفقیت] مدعى آن است كه انحصار كاربرد مشروع
نیروى مادى را در پهنه یك سرزمین خاص بر عهده دارد».3 اندرو وینست معتقد است:
«دولت چهارچوبى از ارزشهاست كه در درون آن زندگى عمومى جریان مىیابد و خود قدرت
عمومى را جهت تحقّق آن ارزشها به كار مىبرد».4
بر این اساس، دولت عالىترین مظهر رابطه قدرت و حاكمیتى است كه در همه جوامع وجود
دارد و داراى مفهومى گستردهتر از نهادهاى اجرایى و قانونگذارى است.
دولت تجلّى قدرت ناشى از تشكّل سیاسى یك جامعه است و وجود آن از طریق صفات و خصایص
ویژه (عناصر بنیادى دولت) یعنى مردم (جمعیت)، سرزمین، حكومت (سازمان حكمرانى) و
حاكمیت (اقتدار فراگیر) درك و احساس مىشود.
پایان دولت
گفتمان «پایان دولت» یا «جامعه بىدولت» در دو سده گذشته همواره مطرح بوده و ویژه
بحثهاى «پایان باورى» نیست؛ بر خلاف گفتمان «پایان سیاست» كه در این ده - بیست
سال اخیر طرح شده است. نبود دولت، رؤیاى آنارشیستها و آرمان شهر ماركسیستها و
تضعیف موقعیت دولت ایده «نئولیبرالها» است. از طرفى با ظهور پدیده «جهانى شدن» و
گسترش تكنولوژى و صادرات، «دولت» نقش خود را به شركتهاى چند ملیتى مىدهد. در
ائتلافها و همكارىهاى جهانى در راستاى جنگ و صلح نیز سازمانهاى بین المللى ایفاگر
نقش اصلى هستند. بعضى از ادیان نیز خود را از چارچوب سیاست و دولت كنار كشیده و
آموزههاى خود را متمركز بر باطن شخص و ملكوت (آخرت) كردهاند. اكنون مسأله
حكمرانى و اداره «فراملّى» در برابر جهان قرار دارد. در پایان قرن بیستم مسائلى به
وجود آمده كه مستلزم اقدام جهانى است، نظیر مشكلات جهانى بوم شناختى و زیست محیطى.
با ظهور نیروهاى فراملّى و درون ملّى و نیز دست شستن ساكنان كشورها از موقعیت
شهروندى، اختیارات و كاركردهاى دولت محدود شده است. در حال حاضر این انگاره به
شدّت تقویت مىشود كه دوران دولت - ملّتها سپرى شده است. دولت در حال عقبنشینى
است و از قدرت تهى مىشود و توانایىهایش را براى شكل دادن به وقایع به سرعت از
دست مىدهد.
در نتیجه این فرایند، توانایى دولتهاى ملّى در اتخاذ اقدامات مستقل در اجراى سیاستهاى
خود محدود شده و كنترل آنها بر كالاها، تكنولوژى و اطلاعات كاهش مىیابد و حتّى
اختیار آنها در تبیین قواعد و قانونگذارى، در محدوده سرزمین ملّى نیز تنزّل پیدا
مىكند.5 آنارشیستها به نهاد دولت و قدرت دولتى بدبین بوده و هرگونه نهاد مبتنى
بر زور و اجبار را عامل تباهى زندگى اخلاقى و اجتماعى انسان قلمداد كردهاند. به
طور كلى آنان با حكومت مبتنى بر زور مخالفت ورزیدهاند؛ اما هرگز خواستار از میان
برداشتن نهاد حكومت به طور كلّى نبودهاند. دولت به هر حال پدیدهاى مشحون از
ارزشهاست و نمىتوان آن را نادیده گرفت یا از میان برداشت، بلكه باید دید چگونه
مىتوان ارزشهاى مطلوب در حیات اجتماعى را در درون چارچوبهاى مدنیت - كه همان
دولت است - جست و جو كرد.6
البته دولتها معمولاً از كاركرد اصلى خود غافل شده و تنها در صدد تأمین منافع
شخصى و گروهى عدهاى خاص برآمدهاند. فسادهاى اخلاقى، مالى و سیاسى صاحبان قدرت،
ارزش و اهمیت «دولت» را پایین آورده و باعث روى گردانى و دورى مردم از آن شده است.
سلطه و اجبار ناحق، فریب افكار عمومى، ایجاد ستیزشها و كشمكشهاى مداوم، ترویج
تفكّرات الحادى و ضد اخلاقى، ناتوانى در حل مشكلات و معضلات جامعه و... باعث تضعیف
نقش دولت شده است. البته تا زمانى كه جنگ و ناامنى و سلطه باشد، دولت هم وجود
خواهد داشت؛ اما نكته مهم این است كه تاكنون دولتهاى گوناگونى ظهور كردهاند ولى
نتوانستهاند چهره موفقیتآمیزى از خود نشان دهند.
مشكلات دایمى جهان (جنگها، عداوتها، كینهها، نابرابرىها، نابسامانىها، ظلم و
ستمها)، نیازها و احتیاجات ضرورى بشر (در زمینه اقتصاد، سرمایه، ارتباطات،
بهداشت، فقر مادى و معنوى و...)، الزامات و بایستههاى جهان (در زمینه همگونى و
نزدیكى فرهنگها و علوم، تربیت اخلاقى، حاكمیت سیاست فاضله و...)، ایدهها و
آرمانهاى همیشگى (صلح، دوستى، عدالت، نیكى، آرامش و...)، تجارب گذشته انسانها
(در نقص و ضعف دولتها و حكومتها، جنگها و سودجویىها) و... مستلزم این است كه
دولتى جهان شمول و الهى، حاكمیت را در دست بگیرد و دوگانگىها و تضادها را از بین
ببرد و به خواستهها و آرمانهاى فطرى و واقعى بشر پاسخ دهد. این آرزوها و آمال
كمالجویانه و انسانى است كه تا كنون هیچ دولت و حكومتى آنها را تأمین نكرده و
تنها در حكومت جهانى حضرت مهدىعج تحقّق خواهد یافت. این دولت در سایه نظام امامت
شكل گرفته و سیاست فاضله را راهبرد اصلى خود انتخاب خواهد كرد. تحقق این نظام
جهانى درست در زمانى خواهد بود كه همه «دولتها» ناكارآمدى و ناشایستگى خود را
نشان دادهاند. امام صادقعلیه السلام در این باره مىفرماید:
امر ظهور واقع نمىشود، مگر بعد از آن كه هر طبقهاى به حكومت برسند و دیگر
طبقهاى در روى زمین باقى نباشد كه حكومت نكرده باشد، تا دیگر كسى نتواند ادعا كند
كه اگر زمام امور به دست ما مىرسید، ما عدالت را پیاده مىكردیم! آن گاه حضرت
قائمعلیه السلام قیام كرده، حقّ و عدالت را پیاده مىكند.7
دولت اخلاقى
تأكید بر ارتباط و پیوند اخلاق و سیاست، پیشینهاى دیرین در فراخناى زندگى بشرى
دارد. سقراط حكیم معتقد بود: دانش سیاسى باید مقدّم بر هر چیز، مردم را با وظایف
اخلاقى خود آشنا سازد. افلاطون سیاست را جزئى از اخلاقیات مىدانست. از نظر ارسطو -
كه علم سیاست را ارباب علوم مىدانست - هدف دولت، عملى كردن «زندگى خوب» است.
ارسطو اخلاق را مدخلى بر سیاست مىشناسد و غایت آن را خیر انسان تلقى مىكند. در
سراسر سدههاى میانه در اروپا، دین و الهیات بر مطالعه سیاست مسلّط بود. پس از این
دوره، متفكّران مكتب ایدهآلیسم مانند روسو، كانت و هگل - دولت را نهادى اخلاقى
مىدانستند كه از رشد اخلاقى انسانها جدایىناپذیر است. در جهان اسلام نیز،
ابونصر فارابى، اخلاق و سیاست را یكسان و جزءِ حكمت عملیه یا فلسفه عملى مىدانست.
اغلب فیلسوفان جهان اسلام نیز اخلاق و سیاست را جدایىناپذیر مىدانستند.8
سیاست و اخلاق، دو عنصر ضرورى و جدایىناپذیر زندگى جمعى است و اخلاق اگر چه امرى
فردى است، ولى وقتى رفتار فرد در گروههاى سازمان یافته سیاسى - اجتماعى مطرح
مىشود، تبعات آن بسیار گسترده است. از دیدگاه یكى از نویسندگان: تربیت و سیاست نیز
در ارتباط با یكدیگر و تكمیل كننده همدیگر هستند. تربیت زمینهساز سیاست است و سیاست،
گسترنده تربیت. هدایت نیز داراى این دو ركن است: «تربیت»، دادن خط به انسان و «سیاست»،
نظارت بر حركت انسان در خط است. اسلام به منظور تصحیح حیات فردى به امر تربیت و به
منظور تصحیح حیات اجتماعى به امر سیاست مىپردازد. بنابراین در نظام اسلامى، تربیت
(رهبرى و اداره فرد) و سیاست (رهبرى و اداره اجتماع) دوشادوش هم حركت مىكنند براى
اداى رسالت بزرگ. تأثیر متقابل تربیت و سیاست در یكدیگر، هنگامى مثبت است كه تربیت
و سیاست هماهنگ باشند. در غیر این صورت هر یك آثار دیگرى را خنثى خواهد ساخت...
امر تربیت و سیاست انسانها بر عهده قرآن و امام (حجتالهى) است.9
غایت سیاست در اسلام، سوق دادن جامعه به سمت كمال و سعادت واقعى و ابدى است و از
همین منظر، سیاست با اخلاق داراى هدف واحد و مشتركى مىشوند، چون هدف اخلاق نیز
تربیت نفوس و رهنمونى آنان به كمال و تعالى انسان است. در اسلام، خدا هم مبنا و هم
غایت فضایل اخلاقى است و همه مفاهیم عمده زندگى سیاسى - اجتماعى انسان (حق، عدالت،
صلح، عفّت، تقوا، معنویت، درستى، راستى و...) در مسیر او معنا پیدا مىكند. بر این
اساس مهمترین هدف و حكمت بعثت نبى اكرمصلى الله علیه وآله، تكمیل و تنظیم فضیلتهاى
اخلاقى است: «إنّما بعثت لاتمّم مكارم الاخلاق».10
«اخلاق و معنویت» را مىتوان در «سیاست فاضله» متبلور نمود و به كمك آن، راهبردهاى
مناسبى براى رسیدن انسانها به كمال و سعادت واقعى، تثبیت مكارم اخلاقى و رفع رذایل
و موانع كمال و هدایت اتخاذ كرد. اخلاق در اسلام بدان جهت اهمیت دارد كه با ایمان
به خدا و وحى، معنا مىیابد و در تمامى ابعاد و زوایاى زندگى انسانى - سیاست،
اجتماع، فرهنگ، اقتصاد و... - جارى و سارى است. معیار فضیلت اخلاقى نیز تقرّب به
خدا و نفى هرگونه انگیزه مادى و معنوى در افعال، كردار و نیات انسان است. از طرفى
قدرت و حاكمیت اصلى نیز از آن خداست و منشأ قدرت سیاسى و اقتدار اوست و همه
قدرتها باید در سلسله مراتب ولایت و حاكمیت او روى زمین پدید آید.11
قدرت و ولایت پیامبرصلى الله علیه وآله و امامان معصومعلیهم السلام در این راستا
قرار مىگیرد. خواجه نصیر طوسى، از متفكران مسلمانى است كه به سیاست فاضله توجه
وافرى نشان داده و آن را به معناى سیاست امامت گرفته است. وى درباره انواع سیاستها
مىنویسد: «یكى سیاست فاضله باشد كه آن را امامت خوانند و غرض از آن، تكمیل خلق
بود و لازمش، نیل سعادت».12 همچنین مىگوید: «اگر این تدبیر بر وفق وجوب و قاعده
حكمت اتفاق افتد و مؤدّى بود به كمالى كه در نوع و اشخاص به قوّت است، آن را سیاست
الهى خوانند».13 این سیاست الهى (براى سوق دادن انسان به كمال)، در سیاست امامت،
متبلور است و آن هم بر اساس روایت پیامبرصلى الله علیه وآله، براى پرورش و تتمیم
مكارم اخلاقى است (انّى بعثت لاُتمّم مكارم الاخلاق). بر این اساس با اتخاذ سیاست
فاضله (امامت» - كه كار ویژه آن شیوع خیرات عامه است - و جارى ساختن آنها در
جامعه، زمینه تخلّق افراد به انواع كمالات نظرى و عملى فراهم مىشود. استحقاق یك د
ولت نیز در رهبرى جامعه، در رفتن به سوى كمالات و نیل به سعادت است. امام با اعمال
سیاست خود (سیاست فاضله و الهى)، جامعه را از حالت نسبى خارج كرده و به سوى ایجاد
هر چه بیشتر و كاملتر فضایل و نمود دادن آنها در حیات جمعى و تحقّق آنها در تمامى
اعمال و رفتار نهاد ریاست و سلسله مراتب آن، سوق مىدهد.14 شخص سیاستمدار (سائس)
و راهبر انسانها به كمال و تعالى اخلاقى، «امام» نامیده مىشود كه مؤید به عنایت
الهى است:
در تقدیر احكام به شخصى احتیاج افتد كه به تأییدى الهى ممتاز بود از دیگران، تا او
را تكمیل ایشان میسّر شود و آن شخص را در عبارت قدما «ملك على الاطلاق»
گفتهاند... در عبارت محدّثان او را «امام» و فعل او را «امامت» و افلاطون او را
«مدبّر عالم» خواند و ارسطو «انسان مدنى»؛ یعنى انسانى كه قوام تمدّن به وجود او و
امثال او صورت بندد.15
این امام و رهبر در صدر اسلام پیامبرصلى الله علیه وآله و امیر مؤمنان علىعلیه
السلام و فرزندان معصوم او بودند و در حال حاضر و در آینده - به خصوص براى تحقّق
جامعه آرمانى موعود - حضرت مهدىعج است. او نایب خدا، خلیفة اللَّه، امام عادل و
معصوم از نگاه و خطا و پرهیزكار و انسان كامل است و چنین شخصى مىتواند جامعه را
با تأییدات الهى، به سوى كمال و خیرات سوق دهد: «سائس اوّل (امام) تمسّك به عدالت
كند و رعیت را به جاى اصدقا دارد و مدینه را از خیرات عامه مملوّ كند و خویشتن را
مالك شهوت دارد».16
دولت اخلاقى از دیدگاه برخى دانشمندان غربى
از دیدگاه كانت، اصلاح اخلاقى انسان مستلزم وقوع یك انقلاب اساسى در شخصیت و روحیه
اوست، یعنى انقلاب در شیوه تفكّر و نحوه ارزشگذارى او در امور زندگى، و با صِرف
اصلاح خلقوخو، بهبود اخلاقى حاصل نمىشود. غلبه خیر بر شرّ - كه مطلوب كانت است -
همان برقرارى حكومت الهى بر زمین است. زندگى خردمندانه انسان عبارت است از جنگ او
علیه شرور و رذایل تا از اسارت گناه آلودگى آزاد گردد.
انسان با تكامل تام و تمام اخلاقى خود، تنها موجودى است كه مىتواند جهان را تابع
عزم و اراده خداوند و غایت آفرینش قرار دهد كه سعادت او از این تكامل اخلاقى به
عنوان شرط اوّل، نتیجه مستقیم اراده خداوند متعال است. تكلیف عمومى ما به عنوان
انسان این است كه به این مرتبه آرمانى ارتقا یابیم. حاكمیت اصل خیر تا آنجا كه
انسان مىتواند مطابق آن عمل كند، به نحو دیگرى تحقق نمىیابد، مگر از طریق تأسیس
و توسعه جامعهاى بر اساس قوانین فضیلت و در جهت تحقّق آن.17
اتحاد انسانها را مىتوان تحت صرف قوانین فضیلت، یك اتحاد اخلاقى و تا آن جا كه این
قوانین عمومیت دارند، یك اتحاد اخلاقى - مدنى (در مقابل جامعه حقوقى - مدنى) یا یك
جامعه مشترك المنافع اخلاقى نامید. كانت نوع اوّل جامعه مشترك المنافع (جامعه
داراى وحدت اخلاقى) را دولت اخلاقى یعنى حكومت فضیلت (اصل خیر)مىنامد.18 مهمترین
محور این جامعه اخلاقى، نحوه ستایش خداست. هر كس باید بكوشد از طریق زندگى صحیح -
كه به واسطه آن مىتوان اراده خدا را شناخت - محبوب خدا گردد.
اما هگل معتقد بود سرنوشت آدمیان در آینده قابل پیشبینى، زیستن و رشد در درون
دولتهاست. داشتن دولت و زیستن در آن، براى اكثریت آدمیان در جوامع پیشرفته، ضرورى
است. انسانها نه تنها اجتماعى بلكه دولتمند و سیاسى نیز هستند. وجود دولت تصادفى
نیست، بلكه دولت اوج فرآیند تاریخى درازى است كه از عصر یونان باستان آغاز شده
است. هگل در نظریه تاریخ خود نشان مىدهد كه عصر حاضر به تدریج از درون مراحل پیشین
رشد فرهنگ بشرى پدید آمده است. به نظر او شعور (آگاهى) از مرحلهاى به مرحله دیگر
تكامل پیدا مىكند. این سیر تا كسب معرفت مطلق ادامه مىیابد.
هگل دولت را به سه معنا به كار مىبرد كه در واقع سه وجه از یك حقیقت با مراتب
متفاوت است. این سه معنا عبارت است از:
1. دولت بیرونى (مجموعه منظمى از قوانین...)؛
2. دولت سیاسى (دولت بر حسب نهادهاى خاص حكومتى)؛
3. دولت اخلاقى (معناى كامل و فراگیر مورد نظر هگل).
مفهوم دولت اخلاقى، كاملترین معناى دولت، دربردارنده دو وجه دیگر و در ضمن
مرتبهاى عالىتر است. در این دولت، انسان به اوج تكامل تاریخى صعود مىكند. دولت
اخلاقى، خلاصه فرآیندى اجتماعى است كه در آن جوهر آگاهى و اراده فردى در نهادها عینیت
مىیابد. هگل دولت را در این مرحله «فعلیت اندیشه اخلاقى» مىخواند. در این مرحله
است كه آزادى واقعى به دست مىآید و موضوعات اراده فردى با موضوعات عقل منطبق
مىشود. بدین معنا سنّتها و قواعد نه تنها در درون ساختارهاى نهادى وجود دارند،
بلكه همچنین به وسیله شهروندان، خود آگاهانه اراده مىشوند. زندگى اخلاقى وجه عملى
رفتار انسان است و در آن قواعد اجتماعى در فرد درونى مىشوند. نهادهاى دولت اخلاقى
متضمن غایتى اجتماعى هستند كه جوهر اراده شهروندان را تشكیل مىدهد.
در نظریه اخلاقى دولت، قدرت عمومى در شیوه تلقّى و عمل شهروندان، گروهها و
نهادهاى دولت نهفته است كه معطوف به تأمین حداكثر كمال و رشد اخلاقى و آزادى
شهروندان است. قدرت عمومى در واقع در وحدت گرایشهاى ادراكى فرد و غایات قواعد و
نهادها نهفته است.19
دولت اخلاقى امام مهدىعج
1. امامت (سیاست امامت): دولت مهدوى، دولتى اخلاقى (كمالگرا و احیاگر نفوس) مبتنى
بر ساختار امامت است. در علم كلام و مباحث اعتقادى روشن شده كه «امامت»، در اعتقاد
شیعه، پیشوایى و ولایت شخص معصوم است كه از سوى خدا به این مقام منصوب شده است.
«امامت» تنها یك مقام و حكومت ظاهرى نیست، بلكه یك مقام والاى معنوى و دینى است.
امام علاوه بر رهبرى حكومت اسلامى، هدایت همه جانبه مردم را در امر دین و دنیا بر
عهده دارد. فكر و روح مردم را هدایت كرده و شریعت پیامبرصلى الله علیه وآله را از
هرگونه تحریف و تغییر پاسدارى مىكند و اهدافى را كه پیامبر براى آن مبعوث شده،
تحقّق مىبخشد. امام از حیث درجه كمالات وجودى، در برترین نقطه قرار دارد و امیر
كاروان بشرى است. قافله سالار این كاروان كمال و هدایت، در عصر ظهور و تشكیل دولت
جهانى اسلام، حضرت مهدىعج است. كار ویژه بنیادین و كمالگرایانه این زعامت و
حكومت، برنامهریزى صحیح و تلاش در جهت تربیت دینى و معنوى جامعه، رشد فكرى و علمى
و بالندگى فضایل و كمالات عالى انسان و گسترش تقواست؛ البته امورى مانند برقرارى
عدالت اجتماعى، تأمین بهداشت، آموزش و امنیت در سایه این رشد و كمال اخلاقى و فكرى
به دست خواهد آمد. در این جا جامعه به سوى تأمین سعادت پایا و فناناپذیر رهبرى
مىشود و عوامل سقوط و نابودى شخصیت حقیقى و عالى آدمى و موانع رشد و كمال انسانیت
بر طرف مىگردد. قرآن مجید در ترسیم سیماى معنوى حكومت صالحان - كه وعده تحقّق آن
به دست مهدى موعود داده شده - مىفرماید:
الَّذِینَ إِنْ مَكَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا
الزَّكَاةَ وَأَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَوْا عَنِ الْمُنْكَرِ وَللَّهِِ
عَاقِبَةُ الْأُمُورِ؛20 كسانى كه چون به آنان در زمین قدرت و توانایى دهیم، نماز
به پا مىدارند و زكات مىدهند و به كارهاى پسندیده وا مىدارند و از كردارهاى
ناپسند باز مىدارند و فرجام همه كارها از آن خدا است.
در بعضى تفسیرها، این آیه به امام مهدىعج و یاران ایشان تأویل شده است.21 خواجه
نصیر نیز مىنویسد: «سائس اول (امام) تمسّك به عدالت كند و رعیت را به جاى اصدقا
دارد و مدینه را از خیرات عامه مملوّ كند».22
امام معصومعلیه السلام داراى ولایتها و مسؤولیتهاى مختلفى است بر اساس ولایت
هدایت و نفوذ و پرورش معنوى - كه مهمترین ولایتهاست و در سایه یك دولت كارآمد و
كمال گرا بهتر جلوه مىیابد - هدایت معنوى و اختیارات ویژه و قدرت و نفوذ و سلطه و
ولایتى خاص است كه به وسیله آن، احیاى دلهاى مرده و زنگار گرفته و پرورش قلوب و
هدایت معنوى انسانها، براى امام امكانپذیر مىشود. این بعد از ولایت اهمیت خاصى
در نظام امامت دارد و حتى سایر ولایتها و اختیارات (قضا، سیاست و...) براى تقویت
این بعد از ولایت است تا جانهاى مرده و وجدانهاى خفته بیدار شوند و جامعه، روح و
حیات نوینى (اخلاقى - معنوى) پیدا كند. بىشك در برابر این همه خودكامگىها،
هواپرستىها، غفلتها، استكبارگرىها و ستمها، هدایت و پرورش معنوى با موانع و
مشكلات فراوان و سختى همراه است. در چنین شرایطى ناگزیر حكمت هدایت الهى ایجاب
مىكند كه امام از قدرت ویژهاى برخوردار باشد تا بتواند على رغم ظلمات و موانع و
حجابها، از یك سو در عمق جانهاى مرده و وجدانهاى خفته و فطرتهاى زنگار گرفته
نفوذ كند و در آنها تصرّف و ایجاد تحوّل نماید و از سوى دیگر در وجدان و تفكّر
عمومى جامعه، روح و حیات جدیدى بدمد و فرد و جامعه را در سیر تكاملى قرار دهد.23
2. چرایى دولت اخلاقى
عصر پیش از ظهور، عصر گسترش شدید و بىسابقه فساد اخلاقى، انحرافات و كژروىهاى عقیدتى،
فرهنگى و اجتماعى، فزونى فساد سیاسى، افزایش شهوترانى و هوسبازى، گسترش ظلم و
ستم و بىعدالتى، فراگیرى الحاد و دین ستیزى و... است و تنها یك دولت اخلاقى
مىتواند این نابسامانىها و كاستىها را از بین ببرد. بشر در طول حیات خود، به
طور كامل و شایسته از رشد اخلاقى و فكرى برخوردار نبوده و غالباً در تباهى و فساد
و بىاخلاقى زندگى كرده است؛ اما در عصر پیش از ظهور، تحت تبلیغات و ترویج افكار شیطانى
و شهوانى، دچار تباهى شدید اخلاقى و فساد سیاسى - اجتماعى شده و جامعه گرفتار
بحران معنویت، بحران انسانیت و بحران اخلاق و فرهنگ مىگردد - چنان كه در عصر حاضر
شاهد تحقّق بسیارى از این مفاسد و بحرانها هستیم. برآمد این تباهى، زوال تمدّن و
فرهنگ بشرى، دور شدن از كمال و سعادت واقعى و گرفتارى در دام شیطان و بروز معضلات
و مشكلات اساسى در روند حركت تكاملى بشر است.
وضعیت اخلاقى - اجتماعى عصر پیش از ظهور
در روایات درباره وضعیت دوران قبل از قیام و رفتارها و كردارهاى نابهنجار و
فسادآلود عموم مردم، مطالب زیادى بیان شده است. در اینجا به بیان یك حدیث از امام
صادقعلیه السلام بسنده مىكنیم. آن حضرت وضعیت اخلاقى - اجتماعى عصر پیش از ظهور
را چنین ترسیم مىكند:
ظلم و ستم، همه جا را فرا مىگیرد. قرآن فرسوده و بدعتها از روى هوا و هوس در آن
ایجاد مىشود. آیین یكتا پرستى (اسلام) بىمحتوا مىگردد. اهل باطل بر اهل حق
مقدّم مىشود. مردان به مردان و زنان به زنان قناعت مىكنند. مؤمنان، سكوت اختیار
مىكنند. كوچكترها، احترام بزرگها را حفظ نمىكنند. ثناگویى و چاپلوسى زیاد
مىشود. آشكارا شرب مىنوشند. راههاى خیر مسدود و راههاى شرّ مورد توجّه قرار
مىگیرد. حلال الهى، حرام و حرام او، مجاز شمرده مىشود. قوانین و فرمانهاى دینى،
مطابق تمایلات اشخاص تفسیر مىگردد. سرمایههاى عظیم در راه خشم خدا (و فساد و
بىدینى) مصرف مىشود. رشوهخوارى در میان كارگزاران دولت، رایج مىگردد و پستهاى
حسّاس به مزایده گذاشته مىشود. قمار آشكار مىگردد و سرگرمىهاى ناسالم، رواج پیدا
مىكند. شنیدن حقایق قرآن بر مردم گران مىآید، ولى شنیدن باطل آسان [و جذّاب]
مىشود! مردم، سنگدل و طرفدار زورمداران و قدرتمندان مىشوند. آلات لهو و لعب،
حتّى در مكّه و مدینه آشكار مىشود و اگر كسى اقدام به امر به معروف و نهى از منكر
كند، به او توصیه مىكنند كه این كار، وظیفه تو نیست. تمام همّت مردم شكم و
فرجشان است. زنان خود را در اختیار افراد بىایمان مىگذارند. پرچمهاى حقّپرستى
فرسوده و كهنه مىگردد. ویرانگرى و تخریب (به وسیله جنگها) بر عمران و آبادى پیشى
مىگیرد. مردم عصرها در حال نشئه و صبحگاهان مستاند. هر سال، فساد و بدعتى نو پدیدار
مىشود. مردم پیرو ثروتمندان خودخواه مىشوند. قاضیان برخلاف فرمان خدا قضاوت
مىكنند و...».24 علاوه بر این، در روایات نبوى «آكنده شدن جهان از ظلم و ستم» بیانگر
وضعیت نابسامان جهان در این عصر است.
3. دولت اخلاقى امام مهدىعج
از دیدگاه شیعه، آینده سیاست (دولت)، بسیار روشن و خوشبینانه است. تاریخ براى رسیدن
به آن جامعه مطلوب و آرمانى، هر چند با فراز و نشیب، در حركت است. این مدینه فاضله
در زمین به دست مصلح موعود و با یارى امدادهاى الهى به وجود آمده و او اداره آن را
در دست خواهد گرفت. سیاست در این جامعه، «فاضله» و «الهى» است و دولت اخلاقى
(كمالگرا و اخلاق محور) بر اساس نظام امامت شكل مىگیرد. مردم به كمال نهایى و
هدف غایى خود خواهند رسید و روح عبادت و عبودیت بر جوامع حاكم خواهد شد و...
كارگزاران امور، از افراد با ایمان و كاردان انتخاب شده و آنان خدمتگزاران مردم
خواهند بود بشر به آرزوى دیرینه خود مبنى بر حكومتى عادلانه، جامعهاى اخلاق
مدارانه، آیینى خداپرستانه و رفاه و امنیتى جاودانه خواهند رسید.
این «انگاره»، دیدگاه روشن قرآن و آرمان و خواسته اصیل و متكامل اسلام است. این
بشارت و وعده حتمى خداوند به یكتاپرستان و حق باوران و هدف و مسیر روشن تاریخ در
چشم انداز ادیان الهى است.
قرآن مىفرماید:
هُوَ الَّذِی بَعَثَ فِی الْأُمِّیینَ رَسُولاً مِنْهُمْ یتْلُوا عَلَیهِمْ آیاتِهِ
وَیزَكِّیهِمْ وَیعَلِّمُهُمْ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ؛25 اوست كه در میان قوم بى
كتاب، پیامبرى از میان خودشان برانگیخت كه آیات او را بر آنان مىخواند و پاكیزهشان
مىدارد و به آنان كتاب و حكمت مىآموزد... .
در این آیه، تكامل وجود انسان از جنبههاى علمى و عملى و تزكیه و تهذیب هدف نهایى
بعثت پیامبرصلى الله علیه وآله معرفى شده است. در نتیجه مردم به آن غایت اصلى و بنیادین
(عبادت و عبودیت و تقرّب به خداوند سوق داده مىشوند.
4. چیستى دولت اخلاقى مهدوى
دولت اخلاقى امام مهدىعج بدین معناست كه هم خود جامع تمایل فضایل، نیكىها و
محاسن اخلاقى و عقلى است، هم در مقام عمل و اجرا، همه آنها را در جامعه محقّق
مىسازد، هم مدافع و حامى ارزشها و هنجارهاى اخلاقى و دینى است و هم ابزار زندگى
صنعتى و علمى بشر را براى تحقّق كمالات انسانى (عبادت و عبودیت و تقرّب به خدا) به
كار مىگیرد و جامعه را زنده و انسانیت انسان را احیا مىكند. معیار مشترك این
دولت در سرتاسر جهان، «اخلاق و معنویت» مبتنى بر دین و تكامل و تعالى انسانى است.
دولت اخلاقى یعنى «دولتى مبتنى بر نظام امامت كه جامعه را در تمامى ابعاد و
جنبهها، به سمت رشد اخلاقى و كمال مطلوب انسانى، هدایت و راهبرى مىكند و باورها
و رفتارهاى مردم را اصلاح مىنماید». به عبارت دیگر، دولت امام مهدى، وظیفهدار
تأمین سعادت حقیقى و حداكثر كمال و رشد اخلاقى و معنوى مردم و تربیت و احیاى نفوس
مرده است. تا انسان به اوج كمال ذاتى نرسد، محال است به سعادت حقیقى نایل آید و
چون تحقّق سعادت حقیقى، تنها در عصر حضرت ولى عصرعج امكانپذیر است، انسان به یقین
به اوج «كمال ذاتى» خواهد رسید. كمال ذاتى انسان، همان كمال خلقى به اضافه كمال
عقلى و كمال اجتماعى است. كمال خُلقى در رأس این مثلث قرار دارد. بر این اساس،
دولت اخلاقى امام مهدىعج تأمین معنویت، عقلانیت و عدالت را بر عهده دارد تا جامعه
به سمت «تعالى و تكامل» و «پیشرفت و رفاه» سوق داده شود. در دولت اخلاقى امام
مهدىعج همه امور و رهیافتها، فاضله و الهى است، یعنى از یك سیاست فاضله شروع و
به یك هدف فاضله (الهى) ختم مىشود:
این شاخص در ساختار نظام امامت جاى مىگیرد و به غیر از آن امكان تصویر و عملى
كردن چنین محورى وجود ندارد. در این ساخت، «تربیت و اخلاق متعالى»، در مركز قرار
مىگیرد و با كمك و راهنمایى وحى، هدفمندى نظام هستى و تجربه بشرى در رابطه انسان
با خدا، با خود، با دیگران و حتى با طبیعت اصلاح مىشود. بر اساس این مبنا، دولت
اخلاقى، كارآمدى و كارآیى خود را در همه شؤون و ابعاد زندگى انسانى بروز مىدهد.
در واقع اخلاق متعالى و تصحیح رابطه انسان با همه چیز و رشد فكرى و عقلى او، باعث
تغییر و تكامل رفتار و طرز تلقى و باورهاى او و استفاده درست و بهینه از همه چیز
مىشود. در دولت اخلاقى، همه چیز بر پایه معنویت و دیانت است و برآمد آن، سیاست
اخلاقى، اقتصاد اخلاقى، فرهنگ اخلاقى و جامعه اخلاقى است.
كار اصلى امام زمانعج این نیست كه جهان را از عدل و داد پر مىكند. كار اصلى او
زنده كردن جامعه است. وجود امام زمانعج عامل حیات است. او جامعه مرده را زنده
مىكند؛ بعد به عدل و داد فرا مىخواند. جامعه زنده مشتاق عدل و داد است. برخى از
انسانها به حسب ظاهر انسان و در باطن مردهاند (مردههاى متحرك). صورت آنان مطابق
سیرتشان نیست. امامعلیه السلام صورتها را مطابق سیرت مىكند. بعد از آن كه سیرت
را انسانى و واقعى كرد، جامعه ظاهراً و باطناً انسانى مىشود. سپس به عدل و داد
فرا مىخواند و جامعه زنده، تشنه عدل و داد مىشود. كار اصلى او احیاگرى است. همان
گونه كه رسول خداصلى الله علیه وآله جامعه مرده را زنده كرد، حضرت ولى عصرعج نیز
جامعه مرده را زنده مىكند و براى احیاى آن، معارف و حقایق و طهارت حقیقى را اعطا
مىكند (یزكّیهم و یعلّمهم) جامعهاى زنده است كه كتاب الهى، حكمت الهى و طهارت
الهى را بداند و بیابد. پیامبرصلى الله علیه وآله بعد از این كه تزكیه و تعلیم
فردى را مطرح كرد، به تزكیه و تعلیم جمعى پرداخت و [به درمان] كینه جویى، حقد،
حسادت و... پرداخت. آن كه عداوت را تبدیل به صلح مىكند، كیمیاگرى است (ولایت تكوینى)
و تنها با نصیحت ممكن نیست. كار امام عصرعج، تبدیل عداوت به صداقت و... است. بیشتر
كارهاى امام زمانعج (تأمین امنیت، عدالت، رفاه و...) فرعى است و مهم، كار اصلى
است و این كار اصلى با كارهاى فرعى كامل مىشود.26
5. دلایل و شواهد دولت اخلاقى مهدوى
امام مهدىعج پس از آن كه حكومت بر جهان را در دست گرفت، عملكردى كامل، چند جانبه
و اخلاق محور ارائه خواهد داد. بر این اساس نظام سیاسى و دولت امام مهدىعج دولتى
كارآمد و متكامل خواهد بود؛ كارآمدى به معناى بالفعل نمودن، بهره بردارى كامل،
سازمند، متعادل و متعالى از تمامى استعدادها، امكانات و فرصتهاى اقتصادى، فرهنگى
و اجتماعى و كاهش یا از بین بردن تعدیات و ضایعات. چنین رویكردى، نه آرمانى است و
نه غیر قابل دسترس بلكه طرحى عملى و قابل دسترس و اجراست، زیرا در عصر ظهور، موانع
و مشكلات (ستیزهجویى، جنگ، فسادگرى و تجاوزگرى) از بین خواهد رفت و امامى عالم،
مدیر، توانمند و عادل، زعامت دینى - سیاسى مردم را عهدهدار خواهد شد. این دو به
معناى، استفاده بهینه و كارآمد از تمامى امكانات و منابع در راستاى كمالخواهى
انسان است.
در استدلال بر اخلاقى بودن (كمالگرایى و احیاگرى) دولت امام مهدىعج مىتوان به
روایات، اهداف و ویژگىهاى آن دولت استناد كرد. بر اساس این مؤلّفهها، دولت آن
حضرت در تمامى ابعاد و شؤون زندگى انسان، داراى برنامه و خط و مشى خاصى خواهد بود.
مهمترین آنها، اقدامات و برنامههاى اخلاقى و تربیت دینى است و حتى كار ویژههاى
اقتصادى، سیاسى و اجتماعى آن، براى تعالى و تكامل اخلاقى و روحى انسانها خواهد
بود. برخى از این شواهد، دلایل و ویژگىها عبارت است از:
الف) روایات
روایات مختلف در این موضوع - به خصوص حدیث «اكمل به اخلاقهم» - دلالت بر اهمیت و
محوریت اخلاق و عقلانیت و رشد و بالندگى معنوى و فكرى انسانها در دولت مهدوى
دارد:
امام باقرعلیه السلام مىفرماید: «چون قائم ما قیام كند، دستش را بر سر بندگان
مىگذارد و عقول آنها را متمركز ساخته و اخلاقشان را به كمال مىرساند».27
در روایت دیگرى آمده است: «وقتى قائم ما قیام كند، دست [عنایتش] را بر سر بندگان
مىنهد و بدین وسیله عقل آنها زیاد شده و فهمشان بالا مىرود (كامل مىگردد).28
كمال اخلاقى و فكرى مورد اشاره در این روایت، بیانگر مهمترین و بنیادىترین اقدام
امام مهدىعج جهت ریشهكنى ناراستىها و كاستىهاى زندگى بشرى است.
پیامبرصلى الله علیه وآله مىفرماید: «... دلهاى بندگان را پر از عبادت مىكند و
عدلش فراگیر مىشود»29 و «خداوند به وسیله او دروغ را نابود مىسازد و روزگار سخت
و رنجآور را مىبرد و ذلّت بردگى و بندگى را از گردنهاى شما بیرون مىكشد».30
امام صادقعلیه السلام در تفسیر آیه شریفه «الملك یومئذٍ للَّه» مىفرماید: «ملك و
پادشاهى امروز از آن خداست، پادشاهى دیروز نیز از آن خدا بود، پادشاهى فردا هم از
آن خداست؛ لكن هنگامى كه قائم ما قیام كند، جز خداى - تبارك و تعالى - پرستیده
نمىشود»،31 یعنى مهمترین ثمره این دولت هدایت مردم و زنده كردن جامعه مرده است.
در روایتى دیگر آمده است: «[مهدىعج] با تقوا گام مىسپارد و بر اساس هدایت رفتار
مىكند...».32 هدایت و ارشاد - تكوینى و تشریعى - از مهمترین اقدامات دولت مهدوى
است كه در سایه تعالى روحى و تكامل اخلاقى مردم به بار مىنشیند. همچنین او این
امت را پس از آن كه تباه [و فاسد ]شدهاند، اصلاح مىكند».33 بر اساس این روایت
اصلاح مردم بعد از فساد اخلاقى آنان و تغییر بنیادین رفتارها، گفتارها و پندارهاى
غیر اخلاقى و آلوده آنها، مهمترین و درخشانترین اقدام دولت امام مهدىعج خواهد
بود. این احیاگرى و اصلاح و نوسازى معنوى، مطلق و فراگیر است و پس از آن فساد و
انحرافى وجود نخواهد داشت و زمین نورانى و پر از صفا و معنویت خواهد شد: «زمین با
نور پروردگارش - منوّر مىشود»34 و «چون قائم ما قیام كند، زمین به نور پروردگارش
روشن مىگردد و مردم همگى بىنیاز شوند».35
امام صادقعلیه السلام در تفسیر آیه «فاستبقوا الخیرات أین ما تكونوا...»36 فرمود:
«[سبقت بگیرید در نیكىها...]، درباره قائمعج و اصحابش نازل شده است».37 در روایتى
آمده است: «هنگامى كه قائم آل محمد قیام كند، مىفرماید: اى مردم! ما هستیم كسانى
كه خداوند در قرآن وعده آنان را به شما داده است: «كسانى كه بر زمین حكومت
مىكنند، نماز را برپا مىدارند».38 این دو روایت نیز به روشنى نشان مىدهد كه از
اقدامات اساسى حضرت مهدى و یاران آن حضرت، برنامههاى اخلاقى، تربیتى و دینى و
رساندن بشر به كمال معنوى و روحى است.
در روایت دیگرى آمده است: «زمین را از... نور و برهان آكنده مىسازد»39 و نیز
«خداوند زمین را به دست قائم زنده و احیا مىگرداند، بعد از آن كه زمین با كفر
ساكنانش مرده باشد».40 در روایات دیگر اشاره شده كه مرگ دلها، با ترك امر به
معروف و نهى از منكر،41 قتل، گرسنگى (فقر) و... بوده است. امام زمانعج به راستى كیمیاگرى
مىكند و با توجه به ولایت تكوینى، جامعه مرده و دلهاى زنگار گرفته را احیا
مىكند و سعادت و روزى آنان را در معنویت و خردورزى آنان قرار مىدهد.
همچنین در حدیثى آمده است: «دنیا و مردم آن در دوران حكومت مهدىعج، پاك و پاكیزه
مىشوند»42 و «امر خداوند، برترى داده شده و دین خدا ظاهر مىگردد».43
انسانها همواره به جهت غفلت، نادانى و ناسپاسى غرق در گناه و فساد هستند كه از این
امر در اصطلاح قرآنى به كورى، گنگى و كرى یاد مىشود. این گونه امراض روحى و روانى
در عصر امام مهدىعج مداوا مىشود و زمینههاى ناهنجارىهاى اخلاقى از بین مىرود:
«شیوه پیامبر خدا را در پیش مىگیرد و شما را از كورى، كرى و گنگى نجات مىدهد»44
و «قلعههاى گمراهى و دلهاى بسته را مىگشاید».45 همچنین «خداوند به دست او از
نابودى و تباهى نجات مىدهد و به وسیله او از گمراهى به [راه درست] هدایت
مىكند».46
در زمینه اصلاح مفاسد و ریشهكن كردن كژىها و ناراستىها روایت شده است: «خداوند
[به وسیله او] تمامى چیزهایى كه پیشتر فاسد شدهاند، اصلاح مىكند»47 و «پستىها
را بر روى زمین باقى نمىگذارد».48
درباره شیوع خیرات و فضیلتها و رفع رذایل و ناپسندىها آمده است: «فتنهها و
ناامنىها از بین مىرود و نیكىها و بركات فزونى مىیابد»49 و «زمین را از هر فریب
كارى پاك مىسازد و به عدالت رفتار مىكند...».50 «شرّ از بین مىرود و خیر باقى
مىماند... زنا و شرابخوارى و ربا ریشه كن مىشود. مردم به عبادت و دستورهاى شرع
روى مىآورند. عمرها دراز و امانتها برگردانده مىشود. اشرار و بدان نابود و نیكان
و اخیار باقى مىمانند و كسى كه دشمن اهل بیتعلیهم السلام باشد، پیدا نمىشود».51
ب) اهداف و آرمانها
بررسى اهداف هر نهضتى، تا حدودى ما را با ماهیت و چیستى آن آشنا مىسازد. با توجه
به این كه بعضى از اهداف قیام مهدىعج اصلى و بنیادین و برخى نیز فرعى و در ذیل
هدف اصلى است، در این جا به مهمترین اهداف دولت آن حضرت - كه بیشتر جنبه كمال
خواهانه و اخلاقى دارد - مىپردازیم:
1. رساندن جامعه بشرى به كمال مطلوب و رشد و بالندگى اخلاقى (هدف اصلى)؛
2. برقرارى عدالت اجتماعى و گسترش قسط و عدل در سراسر جهان؛
3. اداره و ساماندهى نظام جهان بر اساس ایمان به خدا، احكام دین اسلام و
آموزههاى قرآن؛
4. تثبیت و گسترش صلح و امنیت جهانى و از بین بردن ستیزهجویى، تجاوزگرى، جنگ، كینه
جویى و خودپرستى؛
5. نجات مردم از چنگال ستمكاران، جبّاران و مفسدان و اهتزار پرچم توحید و عدالت؛
6. احیاى آیین توحید و یكتاپرستى (اسلام) و نابودى آیینهاى انحرافى و باطل؛
7. تأسیس حكومت جهانى اسلام و در دست گرفتن حاكمیت جهان؛
8. به كمال رساندن علم و دانش بشرى و رشد و شكوفایى عقل و اندیشه؛
9. تصحیح امور زندگى و استفاده صحیح و بهینه از امكانات و منابع مادى و معنوى
جهان؛
10. از بین بردن امتیازات و تبعیضات نژادى و طبقاتى و تعمیق برابرى و مساوات؛
11. بسط و گسترش فضایل اخلاقى و ریشه كن كردن رذایل و آلودگىهاى اخلاقى و...52
رسیدن به اهداف والا و مقدّس، در گرو تغییر اخلاق و رفتار مردم و اصلاح و احیاى
آنان به دست حضرت مهدىعج است تا پس از آن مردم خود مشتاقانه به ساماندهى سایر
امور بپردازند.
ج) پیمان نامه اخلاقى
حضرت مهدىعج هنگام ظهور و پیش از تشكیل دولت جهانى خود، عهد و پیمانى سخت - كه
عمده محورهاى آن اخلاقى است - از یاران و كارگزاران امور اخذ مىكند. حضرت علىعلیه
السلام این پیماننامه را چنین معرفى مىكند:
... با مهدىعج بیعت مىكنند كه: هرگز دزدى نكنند، زنا نكنند، مسلمانى را دشنام
ندهند، خون كسى را به ناحق نریزند، به آبروى كسى لطمه نزنند، به خانه كسى هجوم
نبرند، كسى را به ناحق نزنند، طلا، نقره، گندم و جو ذخیره نكنند، مال یتیم را
نخورند، در مورد چیزى كه یقین ندارند گواهى ندهند، مشروب نخورند، حریر و خز
نپوشند، در برابر سیم و زر سر فرود نیاورند، راه را بر كسى نبندند، راه را ناامن
نكنند، گرد همجنس بازى نگردند، خوراكى را از گندم و جو انبار نكنند، به كم قناعت
كنند، طرفدار پاكى باشند، از پلیدى گریزان باشند، به نیكى فرمان دهند، از زشتىها
باز دارند، جامههاى خشن بپوشند، خاك را متكاى خود سازند، در راه خدا حقّ جهاد را
ادا كنند و... .
آن حضرت نیز تعهّد مىكند: «جامهاى مثل جامه آنها بپوشد، مركبى مانند مركب آنان
سوار شود، به كم، راضى و قانع شود، زمین را به یارى خدا پر از عدالت كند، خدا را
آنچنان كه شایسته است، بپرستد و... .53
این عهدنامه اخلاقى - معنوى، به خوبى روش و منش حكومت حضرت مهدىعج را نشان مىدهد
و بر اهمیت و ارجمندى مكارم اخلاقى و تلاش براى تعمیق و گسترش آنها دلالت دارد.
همچنین روشن مىكند كه جامعه عصر پیش از ظهور، جامعهاى به شدّت فساد آلود و ضدّ
اخلاقى است و امامعلیه السلام با اخذ پیمان از یاران خود، جدیت خود را در ریشه
كنى این مفاسد نشان مىدهد.
......................................................................................
پىنوشتها
1. حجة الاسلام كارگر كارشناس ارشد علوم سیاسى.
2. آستین رنى، حكومت (تهران: مركز نشر دانشگاهى، 1374) ص 13.
3. تانسى استیون، مقدمات سیاست (تهران: نشر نى، 1381) ص 64.
4. اندرو وینسنت، نظریههاى دولت، ترجمه حسین بشیریه (تهران: نشر نى، 1376) ص 322.
5. ر.ك: رحیم كارگر، «جهانى شدن و حكومت جهانى حضرت مهدى»، فصلنامه انتظار، ش 6، ص
162.
6. اندرو وینسنت، پیشین، ص 322.
7. محمد بن ابراهیم نعمانى، الغیبة، ص 282، حدیث 53؛ محمد بن حسن حرّ عاملى، اثبات
الهداة، ج 3، ص 738، حدیث 111؛ محمد باقر مجلسى، بحارالانوار، ج 52، ص 244؛ محمد
محمدى رى شهرى، میزان الحكمة (قم: دارالحدیث، 1377) ج 1، ص 346.
8. ر.ك: عبدالرحمن عالم، بنیادهاى علم سیاست، ص 74؛ على اصغر كاظمى، هفت ستون سیاست
(تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامى، 1379) ص 292.
9. ر.ك: محمدرضا حكیمى، خورشید مغرب (تهران: دلیل ما، 1382) ص 218 و 219.
10. میرزا حسین نورى، مستدرك الوسائل، ج 11، ص 187، حدیث 12701؛ محمد باقر مجلسى،
پیشین،
ج 68، ص 273.
11. ر.ك: على اصغر كاظمى، اخلاق و سیاست (تهران: قومس، 1376) ص 162 و 164.
12. خواجه نصیرالدین طوسى، اخلاق ناصرى (تهران: انتشارات خوارزمى، 1373) ص 300.
13. همان، ص 252.
14. ر.ك: مرتضى یوسفى راد، اندیشه سیاسى خواجه نصیرالدین طوسى (قم: بوستان كتاب،
1380) ص 218 و 290.
15. خواجه نصیرالدین طوسى، پیشین، ص 253.
16. همان، ص 301.
17. ایمانوئل كانت، دین در محدوده عقل تنها، ترجمه منوچهر صانعى (تهران: نقش و
نگار، 1381)، ص20 و 101.
18. همان، ص 139.
19. اندرو وینسنت، پیشین، ص 184 و 185.
20. حج (22) آیه 41.
21. على بن ابراهیم قمى، تفسیر قمى، ص 87، سیدهاشم بحرانى، المحّجة فى مانزل فى
القائم الحجّة، ص 254؛ محمد باقر مجلسى، پیشین، ج 51، ص 47، حدیث 9.
22. نصیرالدین طوسى، پیشین، ص 301.
23. ر.ك: عباسعلى عمید زنجانى، فقه سیاسى، ج 2، ص 327 و 328.
24. ر.ك: محمدباقر مجلسى، پیشین، ج 2، ص 256 - 260.
25. جمعه (62) آیه 2.
26. سخنرانى در حسینیه امام خمینى، قم: نیمه شعبان 1383.
27. سعید بن هبةاللَّه راوندى، الخرائج و الجرائح (قم: مؤسسه امام مهدى، 1409ق) ج
2، ص 841 ، حدیث 71؛ محمد باقر مجلسى، پیشین، ج 52، ص 336، حدیث 71؛ لطف اللَّه
صافى گلپایگانى، منتخب الاثر، ص482.
28. محمد بن یعقوب كلینى، كافى، ج 1، ص 25، حدیث 1؛ محم بن حسن حرّ عاملى، پیشین،
ج 3، ص 495، حدیث 253.
29. محمد بن حسن شیخ طوسى، كتاب الغیبة، ص 179؛ محمد بن جریر طبرى، دلائل الامامة،
ص 259؛ محمد باقر مجلسى، پیشین، ج 51؛ ص 74، حدیث 24.
30. محمد بن حسن طوسى، پیشین، ص 186؛ محمدباقر مجلسى، پیشین، ص 75، حدیث 29.
31. سید هاشم بحرانى، المحجّة فى ما نزل فى القائم الحجّة، ص 275؛ لطف اللَّه
صافى، پیشین، ص587، حدیث 2.
32. محمد باقر مجلسى، پیشین، ج 52، ص 269، حدیث 158.
33. على بن عیسى اربلى، كشف الغمّة، ج 2، ص 473؛ سلیمان قندوزى حنفى، ینابیع
المودّة، ج 2، ص538.
34. محمد بن على بن بابویه (شیخ صدوق)، كمال الدین، ج 2، ص 345، حدیث 31؛ على بن عیسى
اربلى، پیشین، ج 2، ص 473؛ فضل بن حسن طبرسى، اعلام الورى، ص 391.
35. محمد بن حسن طوسى، كتاب الغیبة، ص 468؛ محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)
الارشاد، ج 2، ص 381؛ محمد بن جریر طبرى، پیشین، ص 260.
36. بقره (2) آیه 148.
37. محمد بن ابراهیم نعمانى، پیشین، ص 241، ح 37؛ سید هاشم بحرانى، پیشین، ص 39.
38. فرات بن ابراهیم كوفى، تفسیر فرات كوفى، ص 274، حدیث 371؛ محمدباقر مجلسى، پیشین،
ص 373، حدیث 166.
39. احمد بن على طبرسى، الاحتجاج، ج 2، ص 291؛ محمد بن ابراهیم نعمانى، پیشین، ص
237، حدیث 26؛ محمدباقر مجلسى، پیشین، ص 350.
40. سیدشرف الدین حسینى، تأویل الآیات الظاهرة، ص 368؛ سید هاشم بحرانى، پیشین، ص
376.
41. ر.ك: جلال الدین سیوطى، العرف الوردى، ص 112.
42. على بن عیسى اربلى، پیشین، ج 2، ص 493.
43. محمدباقر مجلسى، پیشین، ص 379، ح 187.
44. محمد بن یعقوب كلینى، كافى، ج 8، ص 66.
45. سلیمان قندوزى حنفى، پیشین، ج 2، ص 588 و 523.
46. محمد بن على بن بابویه (شیخ صدوق)، كمال الدین، ج 1، ص 251، حدیث 1؛ محمدباقر
مجلسى، پیشین، ج 51، ص 70.
47. علاءالدین متقى هندى، البرهان فى علامات مهدى آخر الزمان، ص 132.
48. لطف اللَّه صافى، پیشین، ص 578.
49. همان، ص 209، حدیث 49.
50. محمد باقر مجلسى، پیشین، ص 120، حدیث 23.
51. لطفاللَّه صافى، پیشین، ص 592، حدیث 4؛ شهاب الدین مرعشى نجفى، ملحقات
الاحقاق، ج 29، ص 616.
52. رحیم كارگر، پیشین، ص 175، 176.
53. لطفاللَّه صافى، پیشین، ص 581، حدیث 4.
منبع : سایت شارح
- درصورت خراب بودن تصویر متن ارائه شده و یا وجود ایرادات ویراستاری و فنی لطفا در بخش نظرات ما را آگاه کنید .
- از افزودن نظر با کلمات انگلیسی (فنگلیش) بپرهیزید .
- از توهین به قومیت ها و افراد در نظرات اجتناب کنید .
- نظرات تبلیغاتی منتشر نخواهد شد .