
فردا، صبح زود به خانه امام (عليه السلام) رفتم و با اجازة ايشان وارد شدم و پيش روي آن حضرت ايستادم. فرمود كه بنشينم، نشستم. لحظهاي بعد برخاست و به طرف اتاقي كه معمولاً در آن خلوت ميكرد، رفت. من نيز بلند شدم. فرمود:
ـ دنبال من بيا.
در پي امام (عليه السلام) وارد اتاق شدم و چون نشست، رو به رويش نشستم. فرمود:
ـ اي مفضل، گويا ديشب، در انتظار وعدهاي كه داده بودم، بر تو دير پاييده است؟
ـ آري، مولاي من.
ـ مفضل، بدان كه خداي تعالي بود و چيزي پيش از او وجود نداشت و هميشه خواهد بود و او را نهايت نيست. ستايش او را به خاطر آنچه به ما الهام فرموده، و سپاس براي او است، بر آنچه به ما بخشيده است. او والاترين دانشها و گراميترين ارزشها را ويژه ما ساخته و به علم خود ما را بر همة آفريدگان برتري داده و به حكمت خود، ما را امين بر ايشان نهاده است.
ـ مولاي من، اجازه ميدهيد شرح و توضيح شما را بنويسم (پيشتر، قلم و كاغذ آماده كرده بودم)؟
ـ بنويس.
اي مفضل، شكداران علل و اسباب و مقصودهاي نهفته در آفرينش را نميدانند و درك و فهمشان، به درستي و حكمتي كه در آفريدههاي خداي تعالي، يعني در دستههاي گوناگون موجودات خشكي و دريا و كوه و دشت وجود دارد، نميرسد. چون علمشان اندك است، به انكار، و چون چشم حقيقتبينشان ضعيف است، به تكذيب و خيرهسري روي كردهاند، تا آنجا كه آفرينش اشياء را منكر شدهاند و ادعا كردهاند كه اينهمه خود به خود به وجود آمده و در آن هيچ پردازش و تقدير و حكمتي از سوي مدبري و آفرينندهاي دخالت نداشته است. «برتر است خداي تعالي از آنچه ميگويند. خدايشان بكشد، چگونه از حق منحرف ميگردند».[1]
اينان در گمراهي و كوري و تحيّر خويش به كوراني ميمانند كه به خانهاي وارد شدهاند كه خانه به محكمترين و نيكوترين صورت ساخته شده، با بهترين و فاخرترين فرشها فرش گرديده، غذاها و نوشيدنيها و لباسهاي گوناگون همراه با حاجتهاي ديگري كه هرگز از آنها بينياز نتوان بود، در آن مهيا شده است، و هر يك از اين اشياء با تقديري درست و تدبيري حكيمانه، در جاي خود قرار گرفتهاند. آنها در اين خانه اين طرف و آن طرف ميروند و داخل اين اتاق و آن اتاق ميشوند، بيآنكه خانه و استحكام و استواري ساختمان آن، و وسايل و نيازهاي مهيا شده را ببينند.
البته عدهاي از ايشان، گاه به چيزي كه در جاي خود نهاده و آماده شده ـ به خاطر احتياج به آن ـ دست مييابند، در حالي كه نميدانند مقصود از آن چيست و براي چه آماده شده و چرا اينگونه قرارش دادهاند. اينجا است كه برميآشوبند و خانه و بناكنندة خانه را نكوهش ميكنند. اينگونه است حال اين گروه در انكار كردنشان كه خلقت و ثبات در آفرينش را منكر شدهاند. چون ذهن اين عده، از شناخت علل و اسباب پديدهها به دور مانده، در اين عالم به سرگرداني راه ميسپرند و حقيقت آن را كه عبارت باشد از اتقان خلقت، حُسن آفرينش و درستيِ شكلدهي عالم، درك نميكنند.
گاه نيز عدّهاي از ايشان بر پديدهاي مطلع ميشوند، اما چون سببش را نميدانند و در آن شك دارند، بيدرنگ زبان به مذمت آن ميگشايند و بر آن مُهر كم تدبيري و خطا ميزنند. همانكاري كه طرفداران كافر «ماني» كردند و ملحدان منحرف فاسق و همانندان گمراهشان كه خود را به امري محال سرگرم نموده بودند، آشكارا و صريح بر زبان آوردند.
پس كسي كه خداوند او را نعمت معرفت خويش عطا كرده و به دين خود هدايت فرموده و توفيقش داده كه تدبير نهفته در آفرينش پديدهها را به تأمل بنشيند، و با تمسك به دلالت روشني كه بر صانع عالم گواهي ميدهد، به تدبير دقيق و تعبير درستي كه همه به خاطر آن خلق شدهاند، آگاهي يابد، شايسته است كه خداوند را بر اين نعمت، فراوان سپاس بگويد و از او بخواهد كه بر اين ستايشگري ثابتقدم بماند و نعمتهاي بيشتر بيابد، كه خود فرمود: «اگر سپاس گوييد، شما را بيفزايم و اگر كفران كنيد، بيشك عذاب من سخت و دشوار است».[2]
[1] . توبه/ 30.
[2] . ابراهيم/ 7.